تا ماه پیاده میروم ، اگر آنجا خانه ات باشد …
ای کاش تنگ تر شود این سرزمین من …
تو تبر هم که بشی و بخوای منو قطع کنی ، آخرش یا دستمال میشم واسه اشک چشمات یا قلم و کاغذ میشم واسه دلتنگیات !
همین دوست داشتن هاست
درآغوش گرفتن هاست
خوشبختی همین لحظه های ماست ...
در پایان زندگی خواهیم گفت :
کاش فقط چند لحظه بیشتر فرصت داشتیم تا خوب بهم نگاه کنیم ...
چشمهایش را که می بندی دید دلش بیش تر می شود ...
دلش را که میشکنی باران لطافت از چشمانش سرازیر ...
انگار درست شده تا روی عشق را کم کند ...
با تو باید مثل باران حرف زد !
زیباترین تصویر پیش چشمانم همیشه “تویی”
وقتی آغوش می شوی و زمستانی ترین غم ها در گرمای مهربانی ات ذوب می شوند
وقتی بوسه می شوی و گونه هایم را مهمان می کنی به بارش شکوفه های بوسه
وقتی واژه می شوی و از دوست داشتن می گویی …
نگاهت را ندزد …
تو که میدانی آیه آیه ی زندگیم از گوشه چشمهایت تلاوت می شود !
مقــــصـد همـــــین حضــــــور مـــن و تــــوسـت
فردا مرا جو قصه فراموش میکنی
ای ماهی طلایی مرداب خون من
خوش باد مستیت که مرا نوش میکنی
ღرفاقت به معنی حضور در کنار فردی دیگر نیست بلکه بمعنی حضور در درون اوستღ
.
.
.
.
ღاگر دنياي ما دنياي سنگ است بدان سنگيني سنگ هم قشنگ است اگر دنياي ما دنياي درد است بدان عاشق شدن از بحررنج است اگر عاشق شدن پس يک گناه است دل عاشق شکستن صد گناه است.ღ
.
.
.
ღهفت تا آسمون پر از گلای یاس و میخک
با صد تا دریا از عشق و اشتیاق و پولک
یه قلب عاشق با یه حس بیقرار و کوچک
فقط میخواد بهت بگه
دوستت دارمღ
.
.
ღمهم نيست که قشنگ باشي ... قشنگ اينه که مهم باشي حتي براي يه نفر ღ
دستانم تشنه ی دستان توست شانه هایت تکیه گاه خستگی هایم با تو می مانم بی آنکه دغدغه های فردا داشته باشم زیرا می دانم فردا بیش از امروز دوستت خواهم داشت .
از عشق توآوره هر کو ی و بيا بون
مجنون شدم و زدم به هر دشت و بيا بو ن
تنها با تو و سازم و اين دو چشم گريون
ميبينم که همه ناز ميکنن با عاشقا شون
يا که اشک ميريزند زار می زنن تو بغلاشون
شايد ناز بخرند دست بکشند روی مو ها شون
تو که هی ناز ميخری دست بکشی روی موهامون
تو کجائ و من کجا تو خدا من کجا اي خدا
من چي هستم هر چي هستم
بدون عاشق عشق تو هستم
از تو هستم بت پرستم يا که مستم
دل به عشق روی تو بستم از تو مستم
تو رفيقی تو عزيزی بپرس چرا اشک ميريزی
بپرس که از چي ميگريزی ....
اي خدا اي خدا چرا موندم از تو جدا
مثل گربه ميچرخند و ميپيچند تو پا هاشون
با شوق تو مي رفتم بي وسوسه مي آيم
يک قلب ترک خورده سوغات محبت بود
پاداش دل ساده نيرنگ و خيانت بود
من از تو چه سر بودم اي بي نفس کمرنگ
من حادثه ي روزم تو شب زده ي دل سنگ
خاکستر جا مانده از فاجعه ي ققنوس
اندوه شب سربي در با ور يک فانوس
درعشق تو فرسودم پايان قشنگي بود
مزد همه ي خوبيم افسوس دورنگي بود
اي از غم من سرخوش شکم به يقين خشکيد
محکوم عذابي تو در دايره ي تمديد
لايق تر از اين بودم عشق تو حماقت بود
يک عمر هدررفته تاوان رفاقت بود
عجب عبارت خوش آهنگ و گوش نوازی است! به خصوص وقتی که از ته دل و با رضایت کامل ادا ميشود. من که مرد هستم، وقتی این دو کلمه را ميشنوم چهرهام باز و روحم شاد ميشود پس حتما خانمها بعد از شنیدن این جمله دو کلمهای «دوستت دارم»، سر از پای نخواهند شناخت و روح لطیف و عشق برانگیزشان به مراتب شادتر خواهد شد. شاید به همین علت است که رسول اکرم (ص) ميفرماید: «اگر مردی به همسرش بگوید دوستت دارم، تا ابد در خاطر او باقی خواهد ماند!» بیشتر زوجها، به خصوص مردها که مغرورترند، علاقه خویش را به یکدیگر ابراز نميکنند و زبان دل را به کار نمياندازند.
آنها احساس ميکنند که همسر فداکار و مهربان خود را دوست دارند ولی خست به خرج داده و از کاربرد و تاثیر عمیق این کلام دلنشین و کوتاه حسن استفاده را نميبرند. اغلب این مردان اعتقادهایی عجیب و غریب دارند! آنان ميگویند: «اگر از همسر تعریف شود خودش را خواهد گرفت! پس لزومی ندارد که آن را به زبان بیاوریم! این ادا و اصولها متعلق به فرنگیهاست.» در مشاورههایی که تاکنون داشتهام به کمتر شوهری برخوردهام که آزادانه و بدون قید و شرط به همسرش اظهار عشق و محبت کرده باشد. همه ميگویند: «همسرم ميداند که او را دوست دارم. مگر نميبیند از صبح تا شب به خاطر او و زندگیمان زحمت ميکشم؟ بچه که نیست تا بخواهم به او بگویم دوستت دارم!» در پاسخ چنین مردهایی ميگویم: زنان با مردان متفاوتند. زنان از دریچه چشم شما به دنیا نمينگرند. آنان به عواطف و علایق انسانی بیش از شما مردان اعتقاد دارند. ریشه عواطف آنها از غذای پر انرژی «دوستت دارم» تغذیه ميشود. زنان از مهر و محبت بی پایان و مادرانه خود، باید دائما کودک دلبندشان را سیراب کنند. آنان باغبانهایی هستند که از شیره جان خویش برای پرورش فرزندانشان مایه ميگذارند پس مرتب تهی ميشوند و نیاز به مهر مضاعفی دارند تا به جای این «خالی شدن»، نیروی از دست رفته را ترمیم و جبران کنند. آنان نیاز دارند که انرژی از دست رفته خود را از منبع دیگری تامین كنند. آقایان عزیز! کجای کارید؟ ! خودشان را ميگیرند یعنی چه؟! شما، زنان را چگونه شناختهايد و چگونه تصور ميکنید که حاضر ميشوید چنین لحنی را برای آنان به کار برید؟ شما نباید به خود حق بدهید تا به این نیمه بشریت، به این چشمه فیاض و زاینده و به وجود آورنده خودتان و سایر ابر مردان دلیر همه تاریخ بگویید که خودشان را ميگیرند! در عصر تکنولوژی نوین، عصر پرواز بلند ایمان، آزادی و آزادگی، به کار بردن جمله خودشان را ميگیرند! به دور از واقع بینی است. این طرز تفکر قدیمیهاست، طرز تفکری که شاید امروز به دلیل یک بعدی بودن آن فراموش شده است. ما حق نداریم کسانی که باغبان «عاطفهها» هستند را با این گونه مطالب برنجانیم. گاهی همین جمله کوتاه و دو کلمهای «دوستت دارم» قادر است تمام خستگی را از تن یک زن بیرون کند و بر میزان مقاومتش در برابر مشکلات بیفزاید. زنان نسبت به این جمله حساسیت شوق انگیزی دارند زیرا این جمله زندگی را برای آنها شیرینتر ميسازد. مردی که در به کار بردن جمله «دوستت دارم» خسیس است، باید بداند که برای خشنودی همسرش مجبور است بهای بیشتری بپردازد. کسی از شما نميخواهد که مرتبا این جمله را تکرار کنید. اتفاقا مردانی که چنین ميکنند، ارزش و احترام این جمله را پایین ميآورند. فقط کافی است مترصد فرصت لازم باشید. اگر در زمان خودش آن را به کار ببرید اثر این دو کلمه واقعا امیددهنده و حیاتبخش خواهد بود. مردانی که دارای چنین تیز هوشیهایی هستند، برای شادی دل همسرشان ميتوانند تلاش کمتری بکنند.
سنگ صبور هم باشید!
نیاز به حرف زدن، درد دل کردن و شکوه و شکایت، مختص زن یا مرد نیست. انسان ذاتا اجتماعی است و نیاز به همصحبت دارد. در بعضی اشخاص این نیاز کمتر و در بعضی زیادتر است. وقتی مرد از سر کار میآيد، نیاز دارد که با همسرش صحبت کند. قصد مرد این است که از موفقیتهایش برای زن حرف بزند و در ضمن اینکه او را به خاطر کامیابیهایش شگفت زده کند و چند کلمه ای هم از همسرش به عنوان تشویق و تایید بشنود. وظیفه زن ایجاب ميکند که در این گونه مواقع سراپا گوش باشد و حتی اگر توانست بچهها را هم تشویق به گوش دادن کند. همسری که نسبت به افکار، عقاید وايدههای شوهرش بیاعتناست، باید هر چه زودتر در تفکرات خود تجدید نظر کند. حرف زدن مرد یک حسن دارد و یک عیب. حسن مطلب در این است که زن را در جریان کارهایش قرار ميدهد. در این صورت ممکن است زن هم کمکی به حل مشکلاتش بکند ولی عیب کار از جایی شروع ميشود که مرد بخواهد جزئیات کارها را به اطلاع زن برساند و زن هم مایل باشد که در همه کارها، نقش راهنما و ناصح را بازی کند. به خصوص زنهای کمالطلبی که طالب موفقیت در همه زمینهها هستند و مایل نیستند شکستی داشته باشند، یعنی شکست را یک فاجعه تلقی ميکنند. چنین زنانی در این مورد خیلی صدمه ميبینند. زنی که مایل نیست در زندگی خودش و شوهرش حتی یک نقطه ضعف را ببیند، حاضر هم نیست شاهد ناکامیهای شوهرش باشد بنابراین به شدت ناامن و مضطرب ميشود. خانمهای محترم، باید بدانند وقتی مردی حرفهایش را با زنش در میان ميگذارد، قصد دارد که با او حرف بزند و ضمن درد دل، تایید زنش را بگیرد نه اینکه راهنمایی بخواهد یا صورت او را برآشفته و نگران ببیند. یک زن با هوش، در این گونه مواقع، فقط مانند گوش ميماند!
ماجرای لیلی و کامران
لیلی پیش من شکایت ميکرد که همسرش کامران، حرفهایش را با او در میان نميگذارد و از کارهایی که در شرکتش انجام ميدهد او را بی خبر ميگذارد ولی در عوض برادر کامران که با شوهرش شریک است، تمام مسائل شرکت را با همسرش در میان ميگذارد. از لیلی پرسیدم شوهرتان از ابتدا هم کم حرف بود و مایل نبود از کارهایش شما را با خبر کند یا اخیرا اینطور شده است؟ لیلی با اعتراض گفت: «اگر از اول این طور بود که دلم نميسوخت. این دو سه سال اخیر است که هیچ حرفی به من نميزند.» با این گفته متوجه شدم که حدسم درست بوده است. زن کاری کرده که مرد شرطی شده است و دیگر حاضر نیست چیزی به او بگوید. وقتی کامران را دیدم و از او پرسیدم چرا همسرتان را در جریان کارها قرار نميدهید، در جوابم گفت: «هر وقت مطلبی را با او در میان ميگذارم، تا چند روز دست از سرم برنمیدارد و دائم ميپرسد، این کار چطور شد؟ آن کار چطور شد؟ یکدفعه به او گفتم هفته دیگر یک چک درشت دارم که باید بپردازم. او دیگر خواب و خوراک نداشت. پیوسته نگران بود که مبادا نتوانم وجه چک را بپردازم. در حالی که من ميدانستم تا موعد پرداخت چک، پول به دستم ميرسد و مشکلی پیش نميآید. در سایر زمینهها هم هر وقت به او مطلبی ميگویم، مثل خانم معلمها شروع ميکند به نصیحت!»
خانه آرمانی